تاريخ : پنجشنبه 29 بهمن 1394 | 4:30 PM | نویسنده : نوشین

آدم همیشه باید طوری حرف بزنه، طوری بنویسه، طوری راه بره که اگه یه روزی ازش در مورد این کارها سوال شد بتونه جواب بده، 

اگه واقعا حساب و کتابی در کار باشه پس وای به حال این آدما که راحت دارن سر مردم رو  با نوشته هاشون، با حرفاشون و با ظاهرسازی کلاه میذارن،

وای به حال اونایی که به اسم خدمت به خلق به جیب گشاد خودشون خدمت کردن و حق مردم رو به راحتی پایمال کردن، 

وای به حال آدم بی سوادی که ادعای فهم و شعور کرده و با دور زدن این و اون خودشو وارد سیستم کرده و همه رو آلوده کرده، 

وای به حال ما که همینطور ساکت نشستیم و سرمون رو مثل کبک کردیم زیر برف...



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 215
برچسب ها :

تاريخ : پنجشنبه 29 بهمن 1394 | 4:23 PM | نویسنده : نوشین

میروم دلمردگیها را ز سر بیرون کنم

گر فلک با من نشازد چرخ را وارون کنم

 

یعنی میشه این شروع یه تغییر جدید باشه؟؟



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 188
برچسب ها :

تاريخ : شنبه 10 بهمن 1394 | 0:21 AM | نویسنده : نوشین

همه ش گریه زاری

همه ش بیقراری

عجب روزگاری

نه روز جدیدی

نه صبح سپیدی

همه ش ناامیدی

تا چشمامو بستم یه گوشه نشستم

خودم رو میبینم که تنها و خسته م

گذشتم گذشته نه آینده ای نیست

دیگه روی لبهام گل خنده ای نیست

میخوام با همین روزگارم بسازم

نباید نباید خودم رو ببازم

دلم گریه میخواد

منو برده از یاد

نمیاد نمیاد

نمیاد نمیاد

دلو برده دیگه

دلم مرده دیگه 

کم آورده دیگه

کم آورده دیگه

 



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 188
برچسب ها :

تاريخ : دوشنبه 5 بهمن 1394 | 4:16 AM | نویسنده : نوشین

هر وقت کسی مخاطب قرارم می دهد و می گوید:

" تو بهترینی، فوق العاده ای، خوش به حال اطرافیانت..."

صدایی آشنا در من زمزمه میکند:

"جدی نگیر...

تو همانی هستی که...

یکی...

روزی...

جایی...

تو را نخواست...

برای هیچ وقت...!"



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 158
برچسب ها :